به یاد شهدا

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد، چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد

به یاد شهدا

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد، چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد

به یاد شهدا

اینجا محّل درد و دل کردن با شهداست.. همانهایی که علی وار زیستند، عاشورایی جنگیدند و عاشقانه پرکشیدند.. اینجا می آیم تا دقایقی از عمرم را به شهدا اختصاص دهم.. به آنها فکر کنم و در راهشان قدم بگذارم.. انشالله. کپی برداری از مطالب با ذکر یک صلوات به نیّت سلامتی امام زمان (عج الله تعالی فرجه شریف) آزاد است. التماس دعا

کد آهنگ

بسم رب الشهدا

سال ها، نوای وبلاگم صحبت هایی از شهید بزرگوار حاج احمد کاظمی بود.. صحبت هایی خاص، حرفهایی که وقتی می شنیدمشان.. حس خاصی بهم منتقل می شد.. وقتی می بینی یه نفر داره از شهادت نزدیکش خبر میده..

انگاری یه رفیقی از رفقاش جا مونده..

یه نفر در حسرت شهادته..

یکی هست که دغدغه داره..

گفتم شاید بهتر باشه از نوای وبلاگ بردارم و برای دانلود و پست ثابت قرارش بدم..

اگر دوست داشتین، دانلود کنید و گوش بدید..

خودتون قضاوت کنید..

دریافت فایل صوتی صحبت های شهید حاج احمد کاظمی
حجم: 594 کیلوبایت

لطفا صلواتی قرائت بفرمایید به نیت سلامتی امام زمان علیه السلام و شادی ارواح طیبه شهدای راه حق و حقیقت

  • ۳۷۸ نمایش
  • گمنام

 

بر حاشیه برگ شقایق بنویسید..

گل تاب فشار در و دیوار ندارد..

 

"به مناسب ایام فاطمیه"

 

لطفا مداحی رو با حال مناسب گوش کنید..

 

دانلود مداحی

 

لطفا صلواتی قرائت بفرمایید به نیت سلامتی امام زمان علیه السلام و شادی ارواح طیبه شهدای راه حق و حقیقت

  • ۲۴ دی ۹۹ ، ۲۲:۱۸
  • ۲۳۶ نمایش
  • گمنام

بسم رب الشهدا

 

سلام عرض میکنم.. ضمن تبریک آغاز ولایت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، قسمت شد دوباره بتونم بیام اینجا و فرصتی بدست بیارم برای نوشتن راجع به شهدا.. فکر کردم راجع به اینکه این مطلب رو در مورد کدام شهید بنویسم.. نمیدونم اسم شهید یوسف الهی خودش اومد تو ذهنم یا اینکه وقتی رفتم لینک وبسایت هایی که ذخیره کرده بودم بعدا بخونم رو دیدم، به ذهنم رسید.. هرچی که بود، خیره ان شاء الله و امیدوارم این شهید عزیز برای ما دعا کنند خیلی که محتاج دعاشونیم و آنها هم از ما یاد کنند..

 

 

من اسم این شهید عزیز رو در کلیپ هایی که از حاج قاسم دیده بودم، شنیدم.. اونجایی که از امدادهای الهی این شهید ذکر میکردن، آدم واقعا به این فکر میکرد که چطور یک جوان با سن کم.. به چنین درجاتی میرسه.. واقعا من و امثال من فقط باید غبطه بخوریم که حتی 0.1 درصد از احوال این شهدارو هم درک نکردیم.. از ارتباط قوی ای که با خدا داشتند.. فراری بودن از گناه و هرچیزی که باعث میشد اونهارو از خدا دور کنه..

 

کلیپ زیبا و کوتاهی هست از این شهید که پیشنهاد میکنم اون رو ببینید..

سخنانی از رهبری عزیز و شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی پیرامون شهید حسین یوسف الهی..

 

دریافت

 

حرف آخرم قبل از نقل وصیت نامه این شهید عزیز، اینه که میدونم فاصله ها خیلی زیاده و همه میگیم ما کجا و اونها کجا.. اما باید سعی کرد و خواست و بهشون توسل کرد و ازشون درخواست کرد که کمک کنن ما حتی اگر شده به مقدار کمی، شبیه اونها بشیم.. شبیه اونهایی که بنده ی واقعی خدا بودن.. زندگیشون واقعا رنگ و بوی خدایی داشت و بخاطر همین هم جلوه های عجیبی در زندگی اونها میشه مشاهده کرد.. یکی از اونها که اخیرا دیدم در یک کلیپ این بود که چون محل مزار این شهید در کنار مزار شهید سلیمانی هست، در زمان اماده سازی مزار شهید سلیمانی، به طور اتفاقی مزار شهید یوسف الهی هم کمی دیوارش ریخته میشه و میبینن که پیکر این شهید، سالم هست و آری.. غیر از این هم اگر از این مردان خدا آدم ببینه، باید تعجب کنه.. وقتی وصیت شهیدی رو میخونید، احساس کنید داره با شما حرف میزنه.. یه حرف خودمونی میشه بعضی جاهاش.. شهدا زنده هستند و از دل ما خبر دارن.. پس از یادشون نبریم و بهشون توسل کنیم..

 

  • ۰۴ آبان ۹۹ ، ۲۳:۲۹
  • ۱۳۹۳ نمایش
  • گمنام

کجایی..؟

۰۳
اسفند

بسم رب الشهدا

 

شاید 3-4 روز پیش هیچ وقت به این فکر نمیکردم که قراره چند روز بعد بیام اینجا و بنویسم.. دلم میسوزه از اینکه خیلی از شهدا و راهشون فاصله گرفتم.. هیچ توجیهی ندارم جز غفلت و فراموشی.. اما شاید مثل برخی نوشته های قبلیم.. اتفاقاتی باعث شد به خودم بیام و یاد این وبلاگم بیوفتم.. کمی تغییرات دادم و نوای وبلاگ رو از یکی از فیلم های شهید آوینی برداشتم.. فیلم که نه.. در واقع مقدمه ای بر مجموعه روایت فتح بود و داخلش اسامی شهدای روایت فتح رو می نوشت که طی چند سال تهیه این مجموعه مستند ها.. شهید شده بودند.. نوشتن این پست بهانه ای شد برای گفتن از سردار عزیزم..

 

وقتی خبر شهادتش رو شنیدم.. تا چند روز بدجوری حالم گرفته بود.. یادمه موقع نماز صبح بود که از زیرنویس تلویزیون فهمیدم.. باورم نمیشد.. همیشه وقتی کلیپ گریه های حاج قاسم برای شهدا رو می دیدم.. و خواهشی که از خدا برای شهادت داشت.. به این فکر میکردم که واقعا حاجی قراره چه موقعی شهید بشه و چطوری... و اما به دست کثیف ترین انسان های روی زمین خون این شهید عزیز ریخته شد و میلیون ها نفر از مردم در سرتاسر دنیا بخاطر این اتفاق گریستند و ناراحت شدن و طالب خون این عزیز شدند..

 

 

دوست داشتم تو این نوشته بیام یه کلیپ کوتاهی که تو راه پیمایی 22 بهمن دیدم و بعد از تو نت پیداش کردم رو براتون قرار بدم.. کلیپی که در فراغ از این شهید عزیز با نوای میثم مطیعی تهیه شده.. اگر دوست داشتید دانلود کنید و ببینید..

ان شاء الله اگر قسمت شد، مطالب دیگری در مورد این شهید عزیز خواهم نوشت..

 

مشاهده نماهنگ حاج قاسم کجایی؟... (به یاد سردار سلیمانی) | حاج میثم مطیعی

 

لطفا صلواتی قرائت بفرمایید به نیت سلامتی امام زمان علیه السلام و شادی ارواح طیبه شهدای راه حق و حقیقت

  • ۲ نظر
  • ۰۳ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۰۹
  • ۲۰۶ نمایش
  • گمنام

بسم رب الشهدا


چند وقت پیش که کلیپ کوتاهی از شهید آوینی و بخصوص لحظات آخر زندگی ایشان مشاهده می کردم، متوجه شدم در کنار ایشان در لحظه ی شهادت.. فرد دیگری نیز بودند که آن فرد هم نیز به فیض شهادت نائل آمدند.. برایم سوال شده بود که این شخص کیست.. تا اینکه متوجه شدم.. ایشان محمد سعید یزدان پرست هستند..


شهید محمد سعید یزدان پرست لاریجانی، فرزند یحیی، در هشتم تیر ماه سال ۱۳۴۶ در خانواده­ای مذهبی در تهران متولد شد. وی، پس از اخذ دیپلم در رشتۀ معماری هنرستان، به حوزه­ی علمیه مجتهدی تهران رفت، اما چندی بعد عازم جبهه‌­های نبرد شد. سعید هزار و نهصد روز را در کردستان گذراند. پس از قطعنامه ۵۹۸، در کنکور سراسری پذیرفته و در سال ۱۳۶۸ در رشتۀ معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت مشغول تحصیل شد. او از سال هفتاد در شرکت مهندسی مشاورین فعالیت داشت و آخرین پروژه‌­ای که در آن فعالیت کرد طرح توسعه حرم حضرت عبدالعظیم بود. سعید در هیجدهم فروردین سال ۱۳۷۲ به منظور تهیه فیلمی مستند از تفحص شهدا با گروه روایت فتح، به فکه رفت و دو روز بعد به همراه سید مرتضی آوینی در آسمان شهادت اوج یافتند.


به همراه سید مرتضی آوینی راهی فکه می­‌شود. اما هیچ کس نمی‌­داند او به همراه سید شهیدان اهل قلم، قهرمان واقعی می­‌شود و با انفجار به ملکوت اعلی پر می­‌کشد:

«چند لحظه پیش، صدای انفجاری سبب دراز کشیدن من روی زمین شده بود. به خودم آمدم. از زمین بلند شدم، دور خود نیم‌­چرخی زدم تا موقعیتم را تشخیص دهم، در فاصله حدود پنجاه متری سمت غرب گرد و خاک زیادی دیدم. با عجله به طرف محل دویدم، متوجه شدم که جهت حرکتم دقیقا رو به سمت کربلاست. در میان گرد و خاک متوجه شدم دو نفر نزدیک هم روی زمین افتاده و تکان مختصری می­‌خورند … صورتش را خون گرفته بود. با آستین پیراهنم خون را از صورتش پاک کردم. ولی خونی که از چشمش بیرون می­زد، دوباره صورتش را می­‌پوشاند. دستی به پیشانی بلندش کشیدم و پدرانه و خیلی مهربان گفتم: سعید چی شد؟

جواب سعید یک لبخند بود که دیگر هرگز از لبش جدا نشوسط چیند. فهمیدم که اشتباه کرده‌­ام و الآن کسی که پدرانه لبخند می­زند، سعید است نه من. اوست که باید مرا دلداری بدهد … .





قصد داشتم با سعید صحبت کنم تا کمی از دردش بکاهم، شاید هم مقصودم کاستن از درد خودم بود، ولی متوجه شدم که سعید اصلاً مایل به شنیدن نیست. فکرش مشغول بود به چه چیزی، نمی­‌دانم؛ ولی فکرش هر چه بود لبخند بر لب سعید آورده بود.

عجب! ترکش در چشم و لبخند بر لب! بیست دقیقه گذشت. او رفت. در آغوش من بود ولی فرسنگ­‌ها از من فاصله داشت.

سعید ره صد ساله را بیست دقیقه ای طی کرد و این است هنر مردان خدا.


پایگاه اختصاصی شهید محمد سعید یزدان پرست


لطفا صلواتی قرائت بفرمایید به نیت سلامتی امام زمان علیه السلام و شادی ارواح طیبه شهدای راه حق و حقیقت



  • ۱ نظر
  • ۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۶:۰۸
  • ۴۱۰ نمایش
  • گمنام



از وقتی که عشقم شدی.. از هرچی عشقِ بیخودی.. دلسیرم، دلسیرم حسین..

دنیا خیلی دورم زده.. آرومم کن حالم بده.. از دنیا دلگیرم حسین..


دلگیرم حسین.. من بی تو میمیرم حسین..

از این در مگه.. جای دیگه میرم حسین..


ای جونم حسین.. خیلی بهت مدیونم حسین..


قبل از تو عشق اینطور نبود.. برگشتن کار حر نبود.. تو خواستی حر برگشت حسین..

صدقه سر مادرت.. هرکی اومد پشت درت.. با دست پر برگشت حسین..


میدونم چطور.. ارفع رأسک گفتی به حر.. گفتی با منی.. دیگه یه لحظه ام غم مخور..


ای جونم حسین.. خیلی بهت مدیونم حسین..


هرکی دوسِت داره آقا.. دوست داره باشه کربلا.. مخصوصا این شبها حسین..

کرب و بلا میخوام همین.. مخصوصا هر سال اربعین.. با یه پرچم یا حسین..

مکتب کربلاست.. اربعین زینب کربلاست.. از حال دلم، معلومه هر شب کربلاست..


دریافت مداحی
حجم: 4.96 مگابایت


لطفا صلواتی قرائت بفرمایید به نیت سلامتی امام زمان علیه السلام و شادی ارواح طیبه شهدای راه حق و حقیقت


  • ۱ نظر
  • ۱۸ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۴۶
  • ۸۲۷ نمایش
  • گمنام


بسم رب الشهدا




آری.. شهادت را جز به اهل درد نمی دهند..


لطفا صلواتی قرائت بفرمایید به نیت سلامتی امام زمان علیه السلام و شادی ارواح طیبه شهدای راه حق و حقیقت



  • ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۲۳
  • ۶۱۲ نمایش
  • گمنام

ولایت فقیه

۱۲
خرداد

بسم رب الشهدا


سلام می کنم به همه دوست داران شهادت ، شهدا و راهشان...

راستش خیلی دلم گرفته.. از چیزهایی که می شنوم و اینکه کاری از دستم بر نمیاد.. از اینکه می بینم بسیاری از جوونای خوبمون بعضی وقتها راه رو گم می کنن... دیگه همه یه جورایی می دونیم که به دوران ما میگن آخر زمان... چون جلوه هایی که در احادیث اومده برای ما روشن شده... می خواستم بگم در آخر زمان کار خیلی سخت میشه... یعنی همین تشخیص خوب و بد... این بنده رو سیاهی که اینارو می نویسه، فقط خدا میدونه که چقدر راه رو گم کرده... اما به برکت امام حسین علیه السلام و دعای شهدا... دوباره برگشته و براتون می خواهد از یه موضوع خیلی مهم بنویسه...

مطلبی که امروز دارم براتون می نویسم...تا به حال انقدر خاص بهش نپرداخته بودم...اما به خواست خدا امروز می خواهم از توی کتابام براتون از اهمیت ولایت فقیه از دیدگاه شهدا بنویسم...می دونید بچه ها من در زندگی گاهی وقت ها نرفتم دنبال اینکه به طور تخصصی چی درسته و چی غلط.. .چرا که واقعا برای یکی مثل من سخته بیام در مورد اونها به راحتی قضاوت کنم...چرا که به راحتی میشه آدم اشتباه کنه...راحت پای آدم میلغزه...

بخاطر همین هم چند سالی هست از الگوهای خاص خودم یاد گرفتم خیلی از مسائل رو...الگوهایی که خیلی هاشون از دنیا رفتن مثل پدربزرگم..مثل حاجی (مسئول هیئتمون که سال 91 از دنیا رفت)...خیلی هاشون شهید شدند مثل همین شهدای عزیز میهن اسلامی مان...خیلی هاشون هم انسان های صالحی هستند که اطرافم زندگی میکنند و دلم با دیدنشون آروم می گیره...اینها الگوهای من هستند...شاید بگید چرااا ؟؟ ولی من قلبا بهشون ایمان دارم و قبولشون دارم...که در ادامه براتون بیشتر خواهم گفت...

مطلب رو به این صورت براتون می نویسم که از کتاب شهدا...براتون گلچین می کنم...حرفها و اعتقاداتشون...در مورد نزدیکانم هم براتون می نویسم...فقط از خدا می خواهم که کمکم کنه...اون طوری که باید بنویسم ، بنویسم...اگر در نوشتن این مطلب کم کاری کنم...خودم را نمی بخشم..سعی می کنم تا جای ممکن حق مطلب را ادا کنم...بخاطر همین فکر می کنم این طولانی ترین پستم در این وبلاگ باشد..


  • ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۳۵
  • ۵۲۷ نمایش
  • گمنام

بسم رب الشهدا

 

دو تا کلیپ دارم که سعی میکنم هر چند روز یکبار نگاهشون کنم.. مدت زمانشون کوتاهه.. ولی خیلی حرف برای گفتن دارن.. یکی از کلیپ ها حاج قاسم سلیمانی رو نشون میده که در مناطق جنگی دارن یادی از شهدا میکنن و خدا رو به شهدا قسم میدن که عاقبتشون رو ختم به شهادت کنند..

 

یکی دیگه از کلیپ ها هم مربوط به صحبت های رهبر معظم انقلاب در مورد رمز شهادت هست.. واقعا وقتی این دو کلیپ رو در کنار هم نگاه میکنم.. وقتی اشک های حاج قاسم رو در کنار رمز شهادت قرار  میدم.. میبیم که واقعا شهادت هنر مردان خداست و جز به دلسوختگان و عاشقان خداوند، اعطاء نمی شود.. حاج قاسم ان شاء الله در زمانی که خداوند مقرر کرده است.. شهادت روزیتان شود..

 

کلیپ اول: رمز شهادت از زبان رهبر معظم انقلاب



***

کلیپ دوم: صحبت های حاج قاسم به یاد شهدا و در فراق آن ها
 


لطفا صلواتی قرائت بفرمایید به نیت سلامتی امام زمان علیه السلام و شادی ارواح طیبه شهدای راه حق و حقیقت
 
  • ۱۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۵۷
  • ۴۹۰ نمایش
  • گمنام

خبر آمد..

۰۷
ارديبهشت

بسم رب الشهدا



نوایی میزند آتش به سینه..

رود همراه بابایش، سکینه..

رسد روزی که بی بابا بیاید..

خداحافظ.. خداحافظ.. مدینه..



لطفا صلواتی قرائت بفرمایید به نیت سلامتی امام زمان علیه السلام و شادی ارواح طیبه شهدای راه حق و حقیقت


  • ۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۳۷
  • ۳۹۳ نمایش
  • گمنام

بسم رب الشهدا



امشب از خبرها شنیدم که تعدادی از نیروهای هنگ مرزی شهرستان میرجاوه به علت درگیر شدن با اشرار مسلح به فیض شهادت نائل آمدند.. خداوند با اهل بیت این شهدای عزیز رو مشهور بفرماید و به خانواده هایشان صبر اعطاء کند. در این روزگار وانفسا، خبر شهادت مردان بزرگ این رو میرسونه که:

اگر آه تو از جنس نیاز است.. در باغ شهادت بازِ باز است..


لطفا صلواتی قرائت بفرمایید به نیت سلامتی امام زمان علیه السلام و شادی ارواح طیبه شهدای راه حق و حقیقت



  • ۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۱:۲۳
  • ۶۰۱ نمایش
  • گمنام