به یاد شهدا

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد، چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد

به یاد شهدا

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد، چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد

به یاد شهدا

اینجا محّل درد و دل کردن با شهداست.. همانهایی که علی وار زیستند، عاشورایی جنگیدند و عاشقانه پرکشیدند.. اینجا می آیم تا دقایقی از عمرم را به شهدا اختصاص دهم.. به آنها فکر کنم و در راهشان قدم بگذارم.. انشالله. کپی برداری از مطالب با ذکر یک صلوات به نیّت سلامتی امام زمان (عج الله تعالی فرجه شریف) آزاد است. التماس دعا

کد آهنگ

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ولایت فقیه» ثبت شده است

ولایت فقیه

۱۲
خرداد

بسم رب الشهدا


سلام می کنم به همه دوست داران شهادت ، شهدا و راهشان...

راستش خیلی دلم گرفته.. از چیزهایی که می شنوم و اینکه کاری از دستم بر نمیاد.. از اینکه می بینم بسیاری از جوونای خوبمون بعضی وقتها راه رو گم می کنن... دیگه همه یه جورایی می دونیم که به دوران ما میگن آخر زمان... چون جلوه هایی که در احادیث اومده برای ما روشن شده... می خواستم بگم در آخر زمان کار خیلی سخت میشه... یعنی همین تشخیص خوب و بد... این بنده رو سیاهی که اینارو می نویسه، فقط خدا میدونه که چقدر راه رو گم کرده... اما به برکت امام حسین علیه السلام و دعای شهدا... دوباره برگشته و براتون می خواهد از یه موضوع خیلی مهم بنویسه...

مطلبی که امروز دارم براتون می نویسم...تا به حال انقدر خاص بهش نپرداخته بودم...اما به خواست خدا امروز می خواهم از توی کتابام براتون از اهمیت ولایت فقیه از دیدگاه شهدا بنویسم...می دونید بچه ها من در زندگی گاهی وقت ها نرفتم دنبال اینکه به طور تخصصی چی درسته و چی غلط.. .چرا که واقعا برای یکی مثل من سخته بیام در مورد اونها به راحتی قضاوت کنم...چرا که به راحتی میشه آدم اشتباه کنه...راحت پای آدم میلغزه...

بخاطر همین هم چند سالی هست از الگوهای خاص خودم یاد گرفتم خیلی از مسائل رو...الگوهایی که خیلی هاشون از دنیا رفتن مثل پدربزرگم..مثل حاجی (مسئول هیئتمون که سال 91 از دنیا رفت)...خیلی هاشون شهید شدند مثل همین شهدای عزیز میهن اسلامی مان...خیلی هاشون هم انسان های صالحی هستند که اطرافم زندگی میکنند و دلم با دیدنشون آروم می گیره...اینها الگوهای من هستند...شاید بگید چرااا ؟؟ ولی من قلبا بهشون ایمان دارم و قبولشون دارم...که در ادامه براتون بیشتر خواهم گفت...

مطلب رو به این صورت براتون می نویسم که از کتاب شهدا...براتون گلچین می کنم...حرفها و اعتقاداتشون...در مورد نزدیکانم هم براتون می نویسم...فقط از خدا می خواهم که کمکم کنه...اون طوری که باید بنویسم ، بنویسم...اگر در نوشتن این مطلب کم کاری کنم...خودم را نمی بخشم..سعی می کنم تا جای ممکن حق مطلب را ادا کنم...بخاطر همین فکر می کنم این طولانی ترین پستم در این وبلاگ باشد..


  • ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۳۵
  • ۵۲۷ نمایش
  • گمنام